سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از فــــرش تا عـــــــــرش

به به! به به!!

اینجارو!!!

خونه ی جدید چطوره عنکبوت جانم؟

جات راحته؟؟

___________

از الان بهت بگممم

به فکرِ یه خونه ی جدید باش واس خودت از تابستون...

یه ساله مستأجرم هستی دیگه کافیه!! :)

تابستون خونه وبلاگیمو میخوام دیگه . ..

 

من برم تا با دیدنِ مـ نِ صاحب خونه چشات از کاسه در نیومده!! پوزخند

 


خط خطــی شده در سه شنبه 92/11/1ساعت 10:3 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

امـ شـ ب

منتظرِ روضه خواندنِ کسی نباش...

به د ر و دیـ و ا ر و مـ سـ مـ ا ر

که نگاه کنی،

برایـ ت روضه میخوانند...


خط خطــی شده در یکشنبه 92/1/25ساعت 12:42 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

[یادداشتِ شخصی...]  


خط خطــی شده در شنبه 91/12/26ساعت 7:34 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

[یادداشتِ شخصی...]  


خط خطــی شده در شنبه 91/12/26ساعت 7:30 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

و گاهی چه ساده

یـک قـرار، بـی قـرارت مـیـکـنـد. . .

ــــــــــــــــــــ

 

قلب تندتر از همیشه می تپد...

دلخوش به اینکه

با این کار می تواند

عقربه هایِ ساعت را

به رقابت با خود بخواند..

تا فردا را زودتر به امروز برسانند...


پ.ن: فردا دعاگوتون عازمِ کربلایِ ایرانم.. دیـارِیـاران...

حلالم کنین..

ملتمسِ دعایم..


خط خطــی شده در دوشنبه 91/12/14ساعت 11:2 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

روزی دلربا میخواندی ام

فردایش دل ربا خواندی ام

دلـ ت را پس آوردم

و تو دیگر نخواندی ام. .

 

ریزنوشت: این است که دل رباها، دل سنگ می شوند. .


خط خطــی شده در سه شنبه 91/11/24ساعت 4:56 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

یکی از

اردیبهشتِ بهاری اش

سخن می گوید...

دیگری از

از مهرِ پاییزی اش..

و آن یکی از

دیِ زمستانی اش...



و اما مـ ن در این میان..

دلـ م به حال تابستانـ م

می سوزد. .

که همیشه مظلومانه گوشه ای

به تماشای دیگر فصل ها وعاشقانشان نشسته است...

 تــیـــری که از هرزاویه

مات و مبهوتش میشوم،

در مرورِ دفترچه خاطراتِ ذهنِ خسته ام

میبینم

تمامِ خاطرات شیرین و تلخ

و ریز و درشتـ م

در آن

خط خطی شده است...

 

ولی هیچگاه از آن ها سخن نگفته ام..

 

 

ریزنوشت: دلـ م این روزها بی بهانه، بهانه ی تابستان را میکند. .

کاش تابستان این نزدیکی بود، صدایـ م را می شنید

و زودتر از زمانِ مقرر

به سراغم می آمد. . .

 

پ.ن1: این پست هرچند آبکی، اما.. حرفِ دلِ یک ادم است!

هرچند بیشتر به دلیلِ خاکروبیِ وبم گذاشتمش. .

پ.ن2: از تمامِ دوستانی که مدتیه کم لطفی میکنم و سری بهشون نمیزنم عذرمیخوام

قول میدم به زودی

سرزده، سـر زده، یه سری بهشون بزنم..!

پ.ن3:ممنون باوجود این کم لطفی، هنوز شما این خواهرِ کوچیکتون رو فراموش نکردین:)

پ.ن4: این روزها.. به شدّت... ملتمسِ دعایم...

 


خط خطــی شده در جمعه 91/11/20ساعت 1:16 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

نمیـــــدانم

ثانیــه ها

بی تــــ و

از چه میگریزند. .

؟

سرعتِ گذرِ ثانیه ها هم

چون آب و هوایِ آسمان و دلـ.م

در روزِ رفتنـ.ت

سخـــــــــــت

طوفانیـ ست..

 


خط خطــی شده در یکشنبه 91/10/3ساعت 6:11 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

کمی مـ هـ ر بان تر

در قلمروی پاییزیِ خیالـ.ت

قدم بردار. .

درختان این حوالی

با بارشِ برگان طلایی خویش

عاشقانه

تو را می خوانند ...

 

عکاس: هـ لـ و ع


خط خطــی شده در پنج شنبه 91/9/23ساعت 2:42 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

خدایا...

کمکم کن

در این

روزهایِ حسینی

که

سیاهیِ ظاهر

زیاد میشود

بکوشم

که

سیاهیِ باطن

را کم کنم. .

 


خط خطــی شده در جمعه 91/8/26ساعت 9:56 عصر به قلمِ فاطمــه یــــادگـاری ( ) |

   1   2      >